پیش ازعشق تو قلب من تهی بود و همواره به یاد مردم بازی
وشوخی می کرد و سرگرم بود. تااینکه عشق، دل مرا خواند و اونیز پاسخ داد و او را
نمی بینم که از کوی تو دور شود.
اگر دروغ بگویم و در دنیا به چیزی جز تو شاد باشم، به بلای خونین هجران تو مبتلا شوم و اگر در دنیا چیزی دل مرا صید کند یا هرگاه که پیش چشمم نیستی، چیزی چشمم را به سوی خود می کشد.
می خواهی مرا به وصال خود برسان و خواه به هجران خود بنشان. نمی بینم که دلم جز تو کسی را به شایستگی بپذیرد .